جدول جو
جدول جو

معنی شست یازی - جستجوی لغت در جدول جو

شست یازی
(شَ)
مقیاس طولی در قدیم. (ازفرهنگ لغات ولف). یعنی شست یاز که اندازه ای است: شست یازی کمند، یعنی کمندی که شست یاز طول آن است. یاز از یازیدن به معنی دراز کردن و کشیدن است: دیریاز، یعنی آنکه دیر می کشد، دوام می کند... یاز به معنی اندازه هم هست که طول دو بازوی باز است از سر انگشتان یک دست تا سر انگشتان دیگری. این اندازه را فرهنگها بازهم خوانده اند ولی یاز معقولتر بنظر می رسد با توجه به ’گز’ که قلب ’گاف’ به ’یاء’ معمول است ولی به ’باء’ معمول نیست. (از فرهنگ لغات شاهنامه) :
برآمد یکایک به کاخ بلند
به دست اندرون شست یازی کمند.
فردوسی.
رجوع به شست یاز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
عمل دست یازیدن. دست درازی. رجوع به دست یازیدن شود.
- دست یازی کردن، دست درازی کردن:
برآن مه ترکتازی کرد نتوان
که بر مه دست یازی کرد نتوان.
نظامی
کس از بیم شه ترکتازی نکرد
بدان لعبتان دست یازی نکرد.
نظامی.
چو دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دست یازی کنی.
نظامی.
چو نام توام جان نوازی کند
به من دیو کی دست یازی کند.
نظامی.
بر رهش عشق ترکتازی کرد
فتنه با عقل دست یازی کرد.
نظامی.
، حرص. طمع. و رجوع به یازی در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
یا شست یازی. مقیاس طولی در قدیم و آن مرکب است از شست و یاز (به معنی طول دو بازوی باز از سر انگشتان یکدست تا سر انگشتان دیگر) (از فرهنگ لغات شاهنامه) :
زلفی چو شست در دل مسکین من فکند
تا بر دلم جهان چو خم شست یاز کرد.
امیر معزی.
بی بدل صدری ورای تو بدل داند زدن
تخت پنجه پایه بر اعدا به چاه شست یاز.
سوزنی.
رجوع به شست یازی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
عمل مست. اعمالی همانند اعمال مستان. حرکاتی به گونۀ مستان.
- مست بازی درآوردن، کمی مشروب نوشیدن و خود را به مستی زدن. تقلید مستان درآوردن در غیرحالت مستی.
- ، مست بودن و حرکات مستانه کردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دست یازی
تصویر دست یازی
دست درازی
فرهنگ لغت هوشیار
شوخی انبساط ملاعبت، (شطرنج) بهر مهره که دست بگذارند بدان بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مست بازی درآوردن، کمی مشروب نوشیدن و خود را بمستی زدن تقلیدمستان را درآوردن در غیر حالت مستی
فرهنگ لغت هوشیار